دوباره سفر و دوباره خاطرات شیرین دور هم جمع شدن....
تاسوعا و عاشورای امسال بهانه ای شد تا ما فرصتی پیدا کنیم، بار سفر ببندیم و سری به باباجونا و مامان جونا، عمه و عمو و خاله ها و دایی النا بزنیم که حسابی ما رو تحت فشار گذاشته بودن که بیاین دلمون برای نوه کوچولومون تنگ شده البته این سفر یه فرق با سفرای قبلی میکرد و اینم این بود که بابایی چون مرخصی نداشت نتونست باهامون بیاد و ما تنهایی به این سفر رفتیم النا حموم کرده و تر و تمیز آماده سفر میشه اولین کفش زمستونی النا که توی این سفر بخاطر سردی هوا افتتاح شد &nbs...
نویسنده :
عمه الهام
10:23